تبليغات اينترنتي
فروش دستگاه تیرچه بلوک صنعتی
تعداد 3دستگاه تیرچه  صنعتی دست دوم در ظرفیت های مختلف به فروش می رسدجهت کسب اطلاعات بیشتر تماس بگیرید.09144004097 محمدی

سه شنبه سی یکم 1 1395 15:27
(0) نظر
برچسب ها :
پیران ِ خراسان

پیرانِ خراسان


آن روز - بعد از ظهر جمعه 13 شهریور 94- هوا بسیار معتدل بود اما در آسمان روستای خَرَقان در شمال بسطام، ابری دیده نمی شد. ما همچنان در آرامگاه «ابوالحسن خرقانی» عارف ایرانی قرن سوم هجری بودیم. به راستی که در معماری و تزیین آرامگاه و حیاط و فضای پیرامون آن، نهایت سلیقه به کار بسته بودند.

قاب عکس یا نقاشی صورت خرقانی بر بالای مزار او آویزان بود. لحظه ها و گاه گاهی که نظر گردشگران و زایران بر چهره ی خرقانی می افتاد من شیفتگی و عشق را در آن نظرها می دیدم. در جهان هیچ چیز زیباتر از عشق و نظر عاشقانه نیست.

غروب همان روز بود که به سبزوار و آرامگاه «ملا هادی سبزواری» یکی دیگر از عارفان عاشق و از پیران خراسان رسیدیم. آرامگاه این حکیم سده ی سیزدهم در ضلع جنوبی میدان کارگر در شهر سبزوار واقع شده است. جزء جزء آن چه آن لحظه ها در آرامگاه حکیم سبزواری گذشت به خاطرم نمانده است اما مختصر اصل ماجرا را خوب به یاد دارم و آن این که با همسرم این غزل عمیق و عاشقانه ی او با تخلص « اسرار» را درون محوطه سبز آرامگاهش زمزمه کردیم.

شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست/ منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست

نیست یک مرغ دلی، کِش نفکندی به قفس/ تیر بیداد تو تا پر به پری نیست که نیست

نه همین از غم او سینه ی ما صد چاک است/ داغ او لاله صفت بر جگری نیست که نیست

موسیی نیست که دعوی اناالحق شِنوَد/ ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست

چشم ما دیده ی خفاش بوَد ور نه تو را / پرتو حُسن به دیوار و دری نیست که نیست

گوش اسرارشنو نیست و گرنه «اسرار»/ بَرَش از عالم معنا خبری نیست که نیست

سر زدن به این گونه حکیمان و عارفان و خواندن کتاب ها و غزل هایشان برای ما سرچشمه ی لذت و خرسندی است. نمی دانی چه لطفی دارد وقتی که آدم کتاب النور بایزید بسطامی، نورالعلوم ابوالحسن خرقانی، اسرارالحکمه و شرح منظومه ی ملاهادی سبزواری، تذکره الاولیا و اسرارنامه ی عطار نیشابوری، رباعیات عمرخیام، خردنامه ی فردوسی و احیاء العلوم و کیمیای سعادت امام محمد غزالی را با همان ادبیات قدیمی شان می خواند.

وقتی این کتاب ها را می خوانی گویی توفانی سخت در نهادت برخاسته است. در برابر خود، پهنه های دنیای روح آدمی را می بینی که مدام تو را به خود می خوانَد. با تامل در این کتاب ها و غزل ها و دوبیتی ها، انسان به سفر دور و دراز می رود و در این پهنه ها و سفرها، انسان انتظار یافتن پرسش های خود را می یابد. این پرسش ها که آیا خدایی هست یا خدایی نیست؟ این زندگی چیست؟ چه معنی دارد؟ آیا به راستی از آن منظوری هست؟ چرا بدی وجود دارد؟ آیا در تَن من و تو روحی نیستی ناپذیر هست یا آن که وقتی مُردیم کارمان به آخر می رسد؟

درگیر این پرسش ها بودم که به نیشابور و مزار خیام نیشابوری، ریاضیدان، ستاره شناس، شاعر و اندیشمند والای ایرانی سده ی پنجم (دوره ی سلجوقیان) رسیدیم. رباعیات او را که می خوانی، پرسش هایت در باب وجود و فایده ی آمدن و رفتن ما به این جهان و جهان های دیگر، بیشتر می شود. مانند این رباعی که :

از آمدنم نبود گردون را سود / وز رفتن من، جاه و جلالش نفزود

از هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود / کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟

امیدوارم این پرسش ها و این رباعی ها، شما را ناآرام نکند. شاید کسی بپرسد مردم، هزارها سال است که همین پرسش ها را از خود می کنند. اگر این ها جوابی داشت به یقین تا حالا کسی جواب آن ها را دریافته بود. حکیمی چون خیام نیز از آن جا که نتوانست به رازها و پرسش های بالا پاسخ دهد با رباعی زیر، خیال و تکلیف خود و همه را روشن کرده است:

می خور که به زیر گِل بسی خواهی خفت / بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت

زنهار به کس مگو تو این راز نهفت / هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت

دیگری ممکن است این طور دلیل بیاورد که چون بشر این پرسش ها را هزارها سال است از خود کرده است همین اثبات می کند که از تکرار آن ها ناگزیر است. گذشته از این، نمی شود گفت کسی پاسخ این پرسش ها را درنیافته، خیلی ها به ویژه عارفان و حکیمان به جواب هایی رسیده اند که برایشان قانع کننده بوده است.

برای نمونه و به باور «آندره ژید» حکیم سده ی نوزدهم فرانسه « جز با زندگی کردن نمی توانید یاد بگیرید که چگونه باید زندگی کنید و چگونه پاسخ پرسش های اساسی تان را بیابید. مپندار کسی جز تو، حقیقتی را که در پی ِ آنی بتواند بیابد» (1).

*کُل نگری

در راه رسیدن به پاسخِ پرسش های پیش گفته، لازم است به تجربه های درونی و سخنان حکیمان و عارفان غرب و شرق مانند آندره ژید فرانسوی و «فرید الدین عطار نیشابوری» توجه کنیم که اولی می گوید در این راه «هدفمان باید گسترش وجود خودمان باشد» (2) و دومی ما را به «کُل نگری» می خوانَد و می سُراید: گر تو هستی مرد کُل، کُل را ببین/ کل طلب، کل باش، کل شو، کل گزین.

این تک بیت بر لوحی بالای مزار عطار حک شده است که همان جمعه شب به دیدارش رفتیم؛ شبی که هیچ لازم نبود چراغ روشن کنی زیرا مهتاب به اندازه ی کافی فضای آرامگاه او و در جوارش «کمال الملک» نقاش چیره دست معاصر را روشن کرده بود؛ عارف و نقاشی که در شناخت روح و روان بشر، چیره دست بودند.

این حکیمان، عارفان و نقاشان، طرز فکر مردم عادی را نداشته اند و از مسوولیت فهمیدن و آگاه کردن شانه خالی نکرده اند. بیشترِ مردم حاضرند راه معمولی را که دیگرانِ پیش از خود رفته اند بروند اما حکیمان و عارفانی چون حاجی سبزواری و خیام و عطار و کمال الملک و فردوسی و امام محمد غزالی راه متمایزی رفته اند و با همان اشتیاق و شوری دنبال یادگرفتن و یاد دادن بوده اند که ثروتمندان در پی پول در آوردن!

 آنان عمری را در تربیت خود و دیگران گذرانده اند و از این رو از ثروتمندان پیر و اختلاس گران جوان، دوست داشتنی تر و تو دل بروتر هستند. این ها بر خلاف ثروتمندان که اهل مطالعه و نظر و عمل اجتماعی نیستند، اهل آگاهی و آزادی و بی تکلفی بوده اند و برخلاف قشرگرایان، سیرت دین را به ما نشان داده اند نه صورت دین را.

در این ارتباط، به تازگی دوست دانشمند سفر کرده ام به مناسبت 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری نوشته است: «عطار در مقاله ی دهم از اسرارنامه اش، حکمت و حکایتی می آورد از یک مسلمان که تُرکِ مُرده ای را به زبان عربی تلقین می کرد. عطار او را سرزنش می کند که مرحوم تُرک وقتی زنده بود زبان عربی را نمی فهمید چگونه پس از مرگ، ناگهان زبان می آموزد؟ چو این تُرک اعجمی بود کز جهان شد/ مگر زیر زمین تازی زبان شد؟ یعنی صورت دین، گِرهی از کار سیرت دینداران نمی گشاید. اگر قرار است در زبان و روان و جهان آدمی اتفاقی بیفتد باید همین جا و «روی زمین» بیفتد و گرنه در «زیرزمین» هیچ خبر تازه ای نیست. در همان اسرار نامه آمده است که :

تو این ساعت که عقل و هوش داری / نه بنیوشی سخن، نه گوش داری

در آن ساعت که عقل و هوش شد پاک / مگر خواهی شنودن مرده در خاک؟» (3)

کاش می توانستم این جا به خودم و خواننده ی این گزارش بفهمانم که زندگی ای که عارفان و حکیمان به ما پیشنهاد می کنند بارها از آن چه ثروتمندان و فقیهان قشرگرا ادراک و پیشنهاد کرده اند، بسی پُرتر و پرمعناتر است. کاش می توانستیم بفهمیم که زندگی ِروح که بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و حاجی سبزواری و خیام و عطار و فردوسی و غزالیِ توسی و دیگر پیران خراسان، تجربه و پیشنهاد کرده اند چقدر باشکوه و بی پایان و محدودیت ناپذیر است.

*نزد مفاخر توس

بامداد شنبه چهاردهم شهریور 94 از نیشابور وارد مشهد و مهمان سرای ایرنا در این شهر شدیم و پس از چند ساعت استراحت، توفیق، یار شد دوست ارجمند دوره ی دانشگاه جناب محمدرضا غلامپور و خانواده ی محترمش را که از سال 1374 ندیده بودیم زیارت کنیم. او و اعضای عزیز خانواده اش را به دفتر ایرنا دعوت کردم. با بزرگواری و تواضع، پذیرفت و در ساعت مقرر به اقامتگاه ما آمد، با گرمی دست همدیگر را فشردیم، دیده بوسی کردیم، چای و میوه خوردیم و سپس به توس و آرامگاه فردوسی خردمند، بزرگ ترین پارسی گوی سده ی چهارم ، مهدی اخوان ثالت، روشنفکر ِ دردمند معاصر و امام محمد غزالی حکیم و اندیشمند سده ی پنجم هجری رفتیم.

یادم می آید پایان دهه ی 1370 خورشیدی سفری چهار روزه به مشهد و توس داشتیم و گزارش تفصیلی آن سفر و زیارت مرقد امام رضا (ع) و آرامگاه فردوسی و آثار و افکار این 2 شخصیت بی مانند را با عنوان« دین و ملیت؛ 2 رکن هویت ما ایرانیان» در ایرنا منتشر کردم. در سفر چهار روزه شهریور گذشته به خراسان و زیارت دوباره ی امام هشتم و نیز صاحب خردنامه (شاهنامه) به افکار و آثار دیگر پیران خراسان پرداخته ام و در این جا تنها به یک جمله ی نثر و یک عبارت نظم منسوب به فردوسی اشاره می کنم که گفته است:

خداوند به قفل هایی که می سازد کلیدش را نمی آویزد تا آدمی با کار و کوشش خود، آن را بیابد. در عین حال سروده است: از این پنج «شین» روی رغبت متاب / شب و شاهد و شمع و شهد و شراب. در این پیوند سعدی شیراز نیز به تاسی از فردوسی گفته است: شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی / غنیمت است دمی روی دوستان بینی.

پس از زیارت مرقد فردوسی و مزار اخوان ثالت و بازدید از موزه ی تاریخ خراسان با دوستم در مجموعه ی تاریخی فردوسی آرام آرام قدم زدیم، از هر دری سخن گفتیم و خاطرات گذشته را مرور کردیم؛ از دوره ی دانشجویی تا زمان ازدواج و انتخاب شغل و نوع کار و انجام دادن فعالیت های علمی - پژوهشی و تحصیلات تکمیلی و تدریس در دانشگاه و ... آن گاه به عمارت هارونیه و زیارت مزار گمنام امام محمد غزالی آمدیم که تمام زندگی خود را صرف کسب دانش و تزکیه و اصلاح خویش و تربیت شاگردان، نمود.

غزالی پس از فردوسی، ارزنده ترین نگین توس و خطه ی خراسان، لقب گرفته است. با این همه، کار و آثار مهمی در معرفی این چهره ی موثر ایران و اسلام صورت نگرفته است و حتی در مشهد، خیابانی به نام غزالی، یافت نمی شود.

به گفته ی «ساشا دینا» استاد مطالعات دینی دانشگاه ویرجینیای آمریکا غزالی در خاک ایران متولد شده و رشد یافته و باید ایرانی باقی بماند اما در شرایط کنونی، در عرصه های منطقه ای و بین المللی او را عرب نما معرفی می کنند. به باور دینا، معنویت، داروی رسیدن به آرامش در جهان آشفته ی امروزی است و غزالی نخستین شخصیتی است که بیوگرافی(زندگی نامه) عقلانی خود را به نگارش درآورد و از راه عقل، شک خود را با دعا و ذکر رفع کرد (4).

دانشگاه فردوسی مشهد به دلیل واقع شدن در مهد پرورش عارفان، اندیشمندان و مفاخر توس، می تواند امام محمد غزالی را که 73 کتاب در حوزه های فقه، کلام، اختلاف مذاهب، منطق، فلسفه و عرفان نوشته است به ملت ایران و دیگر ملت های جهان، معرفی کند.

*ادب دوست

به دعوت دوستم - دکتر محمد رضا غلامپور- از عمارت هارونیه به یک غذاخوری در شمال مشهد برای صرف ناهار آمدیم. ضیافت خودمانی و کوچکی بود اما فایده و جلوه ی خوبی داشت. خانواده ها با هم آشنا شدند. شناخت و آشنایی من نسبت به ایشان مربوط به سفر مشهد نیست بلکه از سال 66 تا 74 خورشیدی است که دوره ای هم اتاق بودیم، درس در دانشگاه را در یک سال آغاز و در یک ماه از سال (74) از پایان نامه ی کارشناسی ارشد دفاع کردیم. آن آشنایی که به دوستی رسید ریشه گرفت و در سفر مشهد تقویت شد.  

او در اثر درسی که خوانده و روابط نیکی که ایجاد نموده و مدرک دکتری که در رشته ی حقوق گرفته است و تدریسی که در دانشگاه های فردوسی، رضوی و آزاد مشهد دارد، توانسته موقعیت اجتماعی خود را در این شهر ارتقا دهد و حفظ کند. نامبرده ادراک نیرومندی در روابط فردی و جمعی دارد.

دوست ما از خانواده ی کهن و اصل و نسب دار مشهد است و به لحاظ مالی آنقدر دارد که بتواند به شیوه ای که برازنده ی یک مرد شریف است زندگی کند و در محیط فرهنگی و علمی خراسان برای خود جایی مناسب بیابد. گذشته از اینها او مردی زیرک، گشاده رو و مهربان است، خوب فکر می کند، خوب حرف می زند به ویژه به زبان عربی و رنج بسیار برده تا عربی را آن گونه که عرب های فرهیخته حرف می زنند بیاموزد و حرف بزند. خوب با خانواده و مهمان می جوشد. وجود او سبب گرمی مهمانی ها می شود. در پذیرایی کردن و مهمان نوازی، دست و دلی باز دارد. من و خانواده از ضیافت او لذت بسیار بردیم. مهمانی او وخانواده اش، گرم و دلپذیر بود.

برخی ها مهمانان خود را بیشتر بخاطر اهمیت اجتماعی شان یا پُست و مقام سیاسی شان برمی گزینند و به شخصیت خودشان کاری ندارند در حالی که این دوست ما همیشه آماده است تا اگر کاری از دستش برآید برای همه از جمله آشنایان و دوستان، فارغ از موقعیت و پُستشان، انجام دهد.

روز بعد، الاخ محمدرضا ما را دعوت کرد که در طرقبه و شاندیز با او و خانواده اش ناهار بخوریم و فرزندان، بیشتر با یکدیگر آشنا و دوست شوند. او که رییس یک دفتر ثبت اسناد و املاک در شمال مشهد نیز هست 2 فرزند دارد؛ یک پسر و یک دختر. با آن که من و او هم سن و سالیم اما من زودتر از دوستم ازدواج کرده ام. لطف زندگی به این است که آدم در نوجوانی عاشق شود و ازدواج کند!

همسر محترم او که روحیه ی اجتماعی داشت دیری نرفت که در نخستین دیدار دو خانواده، بار تکلف و تعارف را به زمین گذاشت و رفته رفته به حرف آمد و خودِ واقعی خویش که زنی خوش مشرب است، نشان داد. مدتی، سخن او با همسرم بر سر وضعیت زندگی ِ گذشته و حال، سپری شد.

پسرش محمد جوان خوبی است. خوش سیما و خوش اندام بود و قیافه ای گیرا داشت که مردانه، خشن و نیمه تمام به نظر می رسید! بینی ای کوتاه و چهره ای گندمگون داشت، موهایش صاف و چون پر ِ زاغ، سیاه بود. در زیر ابروان کشیده ایش، چشم هایی روشن دیده می شد. با آن که پیکرش درشت بود، بی تناسب نمی نمود. پیدا بود که عضلاتی نیرومند دارد. مردی و مردانگی از وجناتش می بارید. دانشجوی حقوق بود و نزد پدرش کارآموزی می کرد، در عین حال به ادبیات خیلی علاقه داشت.

دخترش نیز دانش آموز زرنگ دبیرستان منطقه شان بود. در رفتار آن دختر، چیزی که بتوان آن را شیطنت یا گستاخی و پررویی نامید، وجود نداشت اما به نظر می رسید مانند مادرش دختری تیزبین و شوخ طبع است. از قراین چنین برمی آمد که به خویشتن اعتماد بالایی دارد. وجود او چنان لبریز از فروتنی و حیا بود که تحسین انسان را برمی انگیخت. به نظرم زیاد درس و کتاب می خواند.

حس کردم دختر دوستم مانند دختر خودم، دختر عاقلی است و شخصیت محکمی دارد. هر دو جوان اند و تا هنگامی که دبیرستان و دانشگاه را تمام نکنند و برای خود شغلی نیابند و سرگرم کار نشوند ما پدران به ازدواجشان رضایت نمی دهیم. اما شما خوب می دانید که جوانان امروزی چندان برای حرف بزرگترها اهمیتی قایل نیستند! البته این مساله چندان مایه ی تفاخر نیست!

در طرقبه هنگامی که 2 خانواده بر سر سفره ی ناهار گرد آمدند بی آن که فضل فروشی کنم سخن را به مقوله ی مهم«اعتدال در زندگی» کشاندم و به نقل از بزرگان یونان و ایران گفتم: اعتدال در زندگی این است که انسان، همزمان، هم خوش باشد، هم خوب باشد و هم ارزشمند باشد. اما متاسفانه بیشتر مردم ایران ، خوش اند یعنی فقط فکر خودشانند، اقلیتی خوب اند یعنی هم فکر خودشانند و هم فکر دیگرانند و جمع اندکی، ارزشمندند یعنی علاوه بر این که فکر خود و دیگرانند توانسته اند به پرسش های اصلی انسان که ابتدای این گزارش به آن ها اشاره شد، پاسخ گویند یا پاسخ آن پرسش ها را بیابند.

لحظه ای درنگ کردم و به جمع حاضر در مهمانی طرقبه چشم دوختم تا اثر سخنانم را در آنان ببینم و دیدم که شنوندگان همانند انسان های باسواد و جهاندیده و بی تعصب ، مقوله ی اعتدال در زندگی را شنیدند و تکمیل کردند. صحبت ما بر همین زمینه و زمینه های دیگر دنباله گرفت و تا پسین که به خانه ی دوستم آمدیم، ادامه یافت.

پایان

30 فروردین 95

*منابع:

(1). سکه سازان، آندره ژید، ترجمه ی حسن هنرمندی،تهران، نشر ماهی، 1385، ص 376  

(2). پیشین، ص 375

(3). صفحه ی فیس بوک محمدجواد، 25 فروردین 95

 (4). سخنرانی در همایش علمی - فرهنگی نام آوران توس، ، مشهد، محل موزه بزرگ خراسان، ایرنا، پنجم آذر 94

دوشنبه سیم 1 1395 17:36
(0) نظر
برچسب ها :
صفحه نخست پست الکترونیک وبلاگ تبیان
نوشته های پیشین
هفته اول آبان 1395 هفته چهارم مهر 1395 هفته سوم مهر 1395 هفته دوم مهر 1395 هفته اول مهر 1395 هفته چهارم شهریور 1395 هفته سوم شهریور 1395 هفته دوم شهریور 1395 هفته اول شهریور 1395 هفته چهارم مرداد 1395 هفته سوم مرداد 1395 هفته دوم مرداد 1395 هفته اول مرداد 1395 هفته چهارم تیر 1395 هفته سوم تیر 1395 هفته دوم تیر 1395 هفته اول تیر 1395 هفته چهارم خرداد 1395 هفته سوم خرداد 1395 هفته دوم خرداد 1395 هفته اول خرداد 1395 هفته چهارم اردیبهشت 1395 هفته سوم اردیبهشت 1395 هفته دوم اردیبهشت 1395 هفته اول اردیبهشت 1395 هفته چهارم فروردین 1395 هفته سوم فروردین 1395 هفته دوم فروردین 1395 هفته اول فروردین 1395 هفته سوم اسفند 1394 هفته دوم اسفند 1394 هفته اول اسفند 1394 هفته چهارم بهمن 1394 هفته سوم بهمن 1394 هفته دوم بهمن 1394 هفته اول بهمن 1394 هفته چهارم دی 1394 هفته سوم دی 1394 هفته دوم دی 1394 هفته اول دی 1394 هفته چهارم آذر 1394 هفته دوم آذر 1394 هفته اول آذر 1394 هفته سوم آبان 1394 هفته دوم آبان 1394 هفته اول آبان 1394 هفته چهارم مهر 1394 هفته سوم مهر 1394 هفته دوم مهر 1394 هفته اول مهر 1394 هفته چهارم شهریور 1394 هفته دوم شهریور 1394 هفته اول شهریور 1394 هفته چهارم مرداد 1394 هفته سوم مرداد 1394 هفته دوم مرداد 1394 هفته اول مرداد 1394 هفته چهارم تیر 1394 هفته سوم تیر 1394 هفته دوم تیر 1394 هفته اول تیر 1394 هفته چهارم خرداد 1394 هفته سوم خرداد 1394 هفته دوم خرداد 1394 هفته اول خرداد 1394 هفته چهارم اردیبهشت 1394 هفته سوم اردیبهشت 1394 هفته دوم اردیبهشت 1394 هفته اول اردیبهشت 1394 هفته چهارم فروردین 1394 هفته سوم فروردین 1394 هفته دوم فروردین 1394 هفته اول فروردین 1394 هفته چهارم اسفند 1393 هفته سوم اسفند 1393 هفته دوم اسفند 1393 هفته سوم بهمن 1393 هفته اول بهمن 1393 هفته چهارم دی 1393 هفته سوم دی 1393 هفته دوم دی 1393 هفته چهارم آذر 1393 هفته سوم آذر 1393 هفته دوم آذر 1393 هفته اول آذر 1393 هفته چهارم آبان 1393 هفته دوم آبان 1393 هفته اول آبان 1393 هفته سوم مهر 1393 هفته اول مهر 1393 هفته چهارم شهریور 1393 هفته سوم شهریور 1393 هفته دوم شهریور 1393 هفته اول شهریور 1393 هفته اول مرداد 1393 هفته چهارم خرداد 1393 هفته دوم اردیبهشت 1393 هفته اول اردیبهشت 1393 هفته چهارم فروردین 1393 هفته سوم فروردین 1393 هفته دوم فروردین 1393 هفته اول فروردین 1393 هفته سوم اسفند 1392 هفته دوم اسفند 1392 هفته اول اسفند 1392 هفته چهارم بهمن 1392 هفته سوم بهمن 1392 هفته دوم بهمن 1392 هفته اول بهمن 1392 هفته چهارم دی 1392 هفته سوم دی 1392 هفته دوم دی 1392 هفته اول دی 1392 هفته سوم آذر 1392 هفته اول آذر 1392 هفته سوم آبان 1392 هفته دوم آبان 1392 هفته اول مهر 1392 هفته دوم شهریور 1392 هفته اول شهریور 1392 هفته دوم مرداد 1392 هفته اول مرداد 1392 هفته چهارم تیر 1392 هفته سوم خرداد 1392 هفته دوم خرداد 1392 هفته اول خرداد 1392 هفته سوم اردیبهشت 1392 هفته دوم اردیبهشت 1392 هفته دوم فروردین 1392 هفته اول فروردین 1392 هفته دوم اسفند 1391 هفته اول اسفند 1391 هفته چهارم بهمن 1391 هفته اول مهر 1391 هفته اول شهریور 1391 هفته دوم خرداد 1391 هفته اول اردیبهشت 1391 هفته سوم فروردین 1391 هفته دوم اسفند 1390 هفته اول اسفند 1390 هفته چهارم بهمن 1390 هفته اول بهمن 1390 هفته سوم دی 1390 هفته سوم آبان 1390 هفته اول مرداد 1388 هفته اول شهریور 1383
موضوعات
بدون موضوع (878)
صفحه ها
فیدها
لیست تبلیغات اینترنتی لیست کلمات کلیدی تبلیغات اینترنتی تازه ترین نیازمندیهای روز ایران
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 412162
تعداد نوشته ها : 878
تعداد نظرات : 0
X