هنر و حقوق بشر
ساعت چهار و نیم بعد از ظهر هفدهم مرداد 1395 خورشیدی، روز خبرنگار، در خیابان ایرانشهر تهران با جمعی از خبرنگاران از درشکه ی خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) پیاده شدیم و با ذهنی روشن و گام هایی آرام به سمت «خانه ی هنرمندان» برای حضور در آیین گشایش نمایشگاه عکس و اسناد تاریخی همکاری سازمان ملل و ایران، به راه افتادیم.
روزی روشن و تابستانی بود و آن جا به جز خبرنگاران، شماری از هنرمندان، عکاسان، دانشجویان، دیپلمات ها و نمایندگان سازمان ملل مانند «عباس عراقچی» معاون ظریف ِ وزیر و «گری لوییس» رییس مرکز اطلاعات همگانی سازمان ملل در تهران دیده می شدند؛ مردان و زنان خوش پوشی که صورت تیغ زده یا آرایش کرده ی برخی از آنان در نور آفتاب می درخشید و صدای شاد آنان به گوش می رسید.
پیرامون ِ خانه ی هنرمندان ایران، بوستان یا پارک وسیعی بود مملو از درختان کهن سال که برگ ها و شاخه هایشان در اثر پرتوهای خورشید و نسیم ملایم عصرگاهی، تکان می خورد و شادی را به قلب و لبخند را به چهره می آورد.
نمایشگاه عکس و اسناد به همت مرکز اطلاعات سازمان ملل در تهران و با مشارکت مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه و همکاری «ایرنا» از 17 تا 24 مرداد، برپا شده بود. در نمایشگاه یاد شده، 70 تابلو، تصاویر و سندهایی از حضور ایران در جامعه ی ملل (نهاد قبل از سازمان ملل) و برگزیده ای از نشست هایی که به تاسیس این سازمان جهانی منجر شد، گردآوری شده بود.
حضور شخصیت های ایرانی هنگام تاسیس سازمان ملل در نشست سانفرانسیسکو، مراسم امضای منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر و هم چنین رخدادهای مهم تاریخی، سفر هفت دبیرکل سازمان ملل به ایران و گزیده ای از طرح ها یا پروژه های اجرا شده ی این سازمان در کشورمان از جمله موضوع هایی بود که در قالب عکس و سند در نمایشگاه پیش گفته، عرضه و ارایه شده بود و به نحوی خاص، جلب توجه می کرد.
هنگام دیدن نمایشگاه ، آشنایی دیدم که همان برادر ِ شهید محمود صارمی همکار خبرنگارم بود. با همدیگر خوش و بِش کردیم و به اجمال از گذشته و حال و وضع فرهنگی و سیاسی جامعه ی خودمان از جمله مساله ی مهم هنر و حقوق بشر سخن گفتیم.
ورودیِ سالن نمایشِ «خانه ی هنرمندان ایران»، اعلامیه ی جهانی حقوق بشر در قالب دفترچه ای آبی رنگ از طرف مرکز اطلاعات همگانی سازمان ملل، عرضه شده بود که کمتر کسی به آن توجه و مطالعه می کرد. نسخه ای از آن را برداشتم و شروع به خواندن کردم. مقدمه و 30 ماده ی اعلامیه را که با دیده ی باطن خواندم قلبم از شادی و غم لبریز شد؛ شادی از آن رو که هنوز هستند افرادی که حقوق بشر را نشر و تبلیغ می کنند و غم از آن رو که بیشتر مردم و مقام ها و مسوولان کشورها، آن را باور و اجرا نمی کنند.
در ماده نخست آمده که افراد بشر از لحاظ حیثیت و حقوق و در برابر قانون با هم برابرند. در ماده سوم تاکید شده که هرکس، حق آزادی و امنیت شخصی دارد. ماده پنجم می گوید: احدی را نمی توان تحت شکنجه قرار داد. ماده نهم اشاره دارد به این نکته که کسی نباید خودسرانه توقیف یا حبس یا تبعید شود.
هرکس با مساوات کامل حق دارد دعوایش به وسیله دادگاه مستقل و بی طرف، منصفانه و علنی رسیدگی شود (ماده 10). احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامت گاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد (ماده 12) و هر کس حق دارد از آزادی فکر، مذهب و عقیده بهره مند شود (ماده 18).
هیچ کس نباید از اظهار عقیده ی خود، بیم و اضطرابی داشته باشد و فرد باید در کسب اطلاعات و افکار دیگران و اخذ و انتشار آن با تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظه، آزاد باشد. هر کس حق دارد آزادانه مجامع وجمعیت های مسالمت آمیز تشکیل دهد و هیچ فردی را نمی توان به شرکت در اجتماعی، مجبور کرد (ماده 19 و 20).
اقلیتی از «اهل هنر» به معنای اعم یا فراگیر آن شامل: شاعران، نویسندگان، ادیبان، موسیقیدانان، کارگردانان، بازیگران سینما و تیاتر، روزنامه نگاران و خبرنگاران، روشنفکران و دانشجویان، معلمان و استادان، روانشناسان و عارفان که به خودآگاهی رسیده اند و بنیادی ترین آگاهی از وجود، از انسان، جامعه، حکومت و حقوق متقابل آن ها دارند قادرند در قالب های مختلف هنر از حقوق بشر دفاع و آن را نهادینه کنند.
به جز این اقلیت هنرمند که بر ترس خویش غلبه کرده اند، بقیه آدم هایی هستند که «بیشتر وقتشان، صرف گذراندن زندگی شان می شود و آن اندک فرصتی که برایشان به جا می ماند چنان به وحشتشان می اندازد که با هر وسیله ای و ابزاری از پی ِ دفع و کشتن اش بر می آیند» (1).
هدف همه ی کوش وجوش های این آدمیان غیرهنرمند در این دنیا جز رذالت نیست و تمام عمرشان دنبال پول و ثروت و مقام و قدرت و این جور چیزها می روند و اقلیتِ هنرمندان هستند که دست قدرت و ثروت را نمی بوسند.
دوستی می گفت اشخاص هنرمند که با هم آشنا هستند عادت دارند غروب هر روز به ویژه پایان هفته در خانه ی هنرمندان ایران و پارک اطراف آن همدیگر را ملاقات کنند ، از هر دری سخن بگویند و در هوای دلپذیر آن جا، شاد شوند.
30 مرداد 95
(1). یوهان گوته، رنج های وِرتِر جوان، ترجمه محمود حدادی، تهران، نشر ماهی، 1390، ص 19
لازم به ذکر است که یاد اور شوم در سالهای اخیر ،خصوصا سال گذشته و امسال تعداد کثیری از متربین خانه قران نور شیرین کند جهت تحصیل در حوزه های علمیه آ.غ و آ.ش داوطلب شده و بعداز قبولی در ازمون و مصاحبه در حوزه های علمیه مشغول به تحصیل طلبگی می باشند.از آن جمله میتوان : مرتضی رضازاده علی وظیفه حسین حاجی زاده سینا ملکپور و..................را میتوان نام برد