ساختار قدرت معاویه ای
خداوند با انسان و شیطان گفت وگو کرده و به هر دو، تا هر زمان که دلش بخواهد فرصت داده است. به خودم گفتم وقتی او با شیطان گفت وگو کرده چرا من با معاویه مواجه نشوم، از این رو در دمشق به مسجد تاریخی اموی رفتم؛ جایی که هم اثر و نماینده خداوند حضور داشته و دارد و هم اثر و نماینده شیطان.
در محرم 1438 هجری قمری در رویا او را با عبا و عمامه مشکی و نعلین و محاسن سفید بر منبر پیامبر مسلمانان به عنوان ولی و خلیفه ی آنان، دیدم و ابوذروار در قالب کلام انتقادی و رفتار اجتماعیِ اعتراضی به آن سیاستمدار اسلامی گفتم:
- جامعه را برپایه ی الگوی قبیله ای به 2 گروه خواص و عامه تقسیم کرده ای و خود را بهترین همه دانسته ای و مسلمانان را فرمانبرداران و سربازان ولایت و خلافت اسلامی خواسته ای.
- وقتی که «اسلام سیاسی» با حکمرانی تو آغاز شد در راس هِرَم قدرت، امیران و عالمان از یکدیگر جدا شدند و 2 گروه متفاوت گشتند و در قاعده ی هرم نیز سپاه و رعیت از هم تفکیک شدند. به بیان دیگر:
- با تحولاتی که در خلافت تو رخ داده یک تقسیم عمودی در هرم جامعه صورت گرفته است و دوستان، امیران و سپاهیان را به عنوان اعضای حکومت یا جامعه ی سیاسی در یک گروه قرار داده ای و عالمان و آگاهان و رعیت را که جامعه مدنی و قوای معارض حکومتت هستند در گروه دیگر نشانده ای.
- خلافت بنی امیه ای تو، حکومتی بزرگ و وسیع است که به دلیل جنگ جهادی در مرزها و نیز اختلافات و جنگ های داخلی گسترده، چهره نظامی دارد و پایه های آن بر دوش نیروهای معروف به «جیش الشام» استوار است. به دلیل همین چهره، نظامیان در خلافت تو موقعیت برتری پیدا کرده اند و بیشتر امتیازها و درآمدهای مالی را به خود اختصاص داده اند.
- با آغاز خلافت تو و تلاش در وراثت آن در خاندان خود، صحابه را برای همیشه از دسترسی مسالمت آمیز به قدرت محروم کرده ای اما به مردم قول داده ای که آنان را در «مواکله و مشاربه» یعنی خوردن و نوشیدن مشارکت دهی. سیاست «عرب گرایی» خاصی را دنبال نموده ای که مبنای رفتار امویان پس از تو در باره ی مسلمانان غیر عرب یعنی عجم و «موالی» خواهد شد.
- در اجرای سیاست «عرب گرایی» ات شنیده ام تو در بخشنامه ای به حاکمان عربِ حجاز و عراق و ایران و مصر دستور داده ای که «عطا و سهمیه موالی (عجم) از بیت المال را کم کنند، در جنگ ها عجم را سپر اعراب بسازند و آنان را تحقیر نمایند و به هموار ساختن راه ها و کندن درختان وادارند، هیچ یک از عجم ها را مناصب دولتی ندهند و نگذارند آنان با دختران عرب ازدواج کنند و از عرب ارث ببرند و ....» (1).
- به دلیل همین سیاست قبیله ای و ساخت قدرت اموی تو، موالی به ویژه ایرانیان در یک بحران اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی گرفتار شده اند. بسیاری از آنان به ناچار، املاک و خانه و زادگاه و زمین های خود را رها کرده اند و به شهرها و مراکز و جاهای دیگر مهاجرت نموده اند و هویت شان تخریب شده است. اعتبار مذهبی و مشروعیت سیاسی و مردمی تو نیز کاهش یافته است و شورش های اجتماعی ناشی از این سیاست، پس از تو به فروپاشی ساختار خلافت اموی منجر خواهد شد.
خلیفه، نشسته بر منبر پیغمبر در حالی که عمامه اش را جا به جا می کرد این دو بیت در باره ملازمه قدرت و تغلب (زور و استیلا) را برای من و جمع حاضر خواند:
اخذت سریرالملک بالقهر منکم / علی رغم انف من مسوس و سائس
یُصیب عِقابی معشرا فیبیرهم / و ینعش قوما آخرین نوالی
من تخت سلطنت و قدرت را با به خاک مالیدن بینی سیاستمداران و رعیت و به قهر و زور از شما به دست آورده ام. عذاب و قهر من به قومی می رسد و آن ها را نابود می سازد و لطف و بخشایش من به قومی دیگر می رسد و به آن ها زندگی و نشاط عطا می کند (2).
معاویه هم چنین در «هیئت سلطانی» رو به جمع ما کرد و گفت: ایها الناس! قدرت و سلطنت، تقدیر الهی است که تحقق آن خارج از اراده و تدبیر شما است و ناشی از مشیت و اراده خداوند است. آن گاه شعر زیر را خواند که فارسی آن این است:
ای به کوشش فتاده در پیِ بخت / بخت و دولت به کاردانی نیست
رو که شاهی و مال و عزت و جاه / جز به تایید آسمانی نیست
او علاوه بر پناه بردن به نظریه های تغلب و تقدیرگرایی در خلافت و سلطنت، خود را مجری و حافظ اسلام و شریعت اسلامی نیز دانست و گفت:
من 2 چهره دارم. از یک سو همانند شما ملتزم و مکلف به رعایت واجبات، مستحبات، مباحات، مکروهات و محرمات شرعی بوده و هستم و از دیگر سو با تکیه بر قوه قاهره و نیروی سپاهم، نظم و امنیت عمومی را برقرار و احکام شریعت را اجرا می کنم. به اعتبار چهره دوم، ظل الله فی الارض یا سایه خدا در زمین و نیز اولو الامر منکم هستم. اطاعت از فرامین من واجب است و اطاعت بی چون و چرای شما از من ِ حاکم در راستای اطاعت از پیامبر و خداوند قرار دارد.
اعتراض و پرتاب استخوان شتر به وسیله من به سوی معاویه ی عوام فریب و علمای درباری او کافی نبود تا ریاکاری اسلام سیاسی اموی برملا شود. قیام و خون سرخ اصلاحگرای آگاه آزاده ای چون حسین بن علی (ع) می خواست تا وجوه سه گانه ی زور و زر و تزویر ولایت و خلافت بنی امیه برای مسلمانان و شیعیان، آشکار شود.
30 مهر ماه 95
پی نوشت:
(1). شعوبیه؛ ناسیونالیسم ایرانی، محمود رضا افتخار زاده، قم، نشر معارف اسلامی، 1376، ص 71
(2). دستورالوزاره، محمود بن محمد الاصفهانی، ترجمه رضا انزابی نژاد، تهران، نشر امیرکبیر، 1364، ص 93